شاهزاده کوچولو

بابای ناقلا

روزی که به بابایی زنگ زدم وگفتم ما یه شاه پسر داریم خیلیییییی خوشحال شد و خدارو هزار مرتبه شکر کرد البته بعدش گفت من در آینده یه دخمل هم میخوام بابایی خوش اشتها شده من و بابا هردومون خیلی خوشحالیم که یه گل پسر توراهی داریم باباجون برا کلی لباس و ماشین و اسباب بازی خریده وقتی سرکاره همیشه سمس میده زنگ میزنه و میگه حال شومبول طلام چطوره ما عاشقتیم عزیزم بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهتیم
29 خرداد 1393

تکونای ناز پسرم

سلام شیر مرد مامان وقتی که 4 ماه و ۱هفته بود که توی دل مامان بودی مامان احساس کرد توی دلش یه چیزی تکون میخوره اولش ترسید و یه کمی هول شد بعد فهمید که نی نی خوشگل و شیطونه که داره توی دل مامانش آروم آروم بازی میکنه  وقتی که یکی دو هفته هم گذشت فلفلی ما دیگه از آروم بازی کردن خسته شد و شروع کرد به شیطونی  پسرم الان خیلی خوب حست میکنم لگدای نازت کاملن قابل لمسه از روشکم مشخصه ولی من دوست دارم بیشتر شیطونی کنی هربار که لگد میزنی صلوات میفرستم میگم خدایا مواظبش باش گاهی اوقات اشک تو چشم جمع میشه و برای زنموم که هفده ساله بچه نداره دعا میکنم دامنش سبز بشه ...
29 خرداد 1393

بهترین آهنگ زندگیم

بهترین آهنگ زندگیم صدای قلب نازتوست بهترین زمان زمانیست که به صدای قلبت گوش میدم و خدارو هزاران بار بخاطر وجودت شکر میکنم با اجازه ماماتو مطب صدای قلب نازتو با گوشیم ضبط کردم و روزی چندین بار گوش میکتم خدایا تو بگو به چه زبانی ازت تشکر کنم که منو شوهرمو لایق پدر مادر شدن دونستی خدایا شکرت هزاران بار شکرت
29 خرداد 1393

روزی که فهمیدم یه شاه پسر تودلمه

28اردیبهشت وقت سونوگرافی داشتم شب قبلش از استرس دیر خوابم برد یجورایی هیجان عجیبی داشتم چون قرار بود فردا جنسیتتم مشخص بشه گلم دلهره و استرس فقط برا سلامتی جوجو دعا میکردم .همش میترسیدم دکتر چیزی بگه که خدا روشکر بعد معاینه گفت نی نی سالمه ......شکرررررررررررررر و گفت یه گل پسر ناز تو راهه اشکام همینطور میومد نمیدونی اون لحظه به چه آدمای بزگی متوسل شده بودم خدارو هزار بار شکر کردم وبه جد بی بی زینب قسمش داد که تا آخرش مواظبت باشه پسر قشنگم  
29 خرداد 1393

پسر پسر قند عسل

سلام نفسم سلام عشقم سلام پسر گلم خوبی عزیز دلم اون تو خوش میگذره زندگیه من؟جات راحته عشقم؟ ببخش عزیزم که دیر به دیر به وبلاگت سرمیزنم چون چند وقتی بود اینترنت نداشتیم ولی ازین به بعد قول میدم زود به زود برات مطلب بنویسم عزیز دل مامان
29 خرداد 1393
1