بابای ناقلا
روزی که به بابایی زنگ زدم وگفتم ما یه شاه پسر داریم خیلیییییی خوشحال شد و خدارو هزار مرتبه شکر کرد البته بعدش گفت من در آینده یه دخمل هم میخوام بابایی خوش اشتها شده من و بابا هردومون خیلی خوشحالیم که یه گل پسر توراهی داریم باباجون برا کلی لباس و ماشین و اسباب بازی خریده وقتی سرکاره همیشه سمس میده زنگ میزنه و میگه حال شومبول طلام چطوره ما عاشقتیم عزیزم بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهتیم
نویسنده :
مامان مهسا
20:09